loading...

Content extracted from http://aylaladybug12.blogfa.com/rss.aspx?1601652698

بازدید : 466
يکشنبه 12 مهر 1399 زمان : 11:38

فرداش بهمون مرخصی دادن.از خواب ک پاشدم،بازم همون قیافه‌ی قبلی رو داشتم.
آلیا بیدار بود و نمی‌دونم داشت با کی چت میکرد.
رفتم نشستم رو تختش.پرسید:خوب خوابیدی؟
_ نمی‌دونم.همش خواب آدرین و میدیدم.
_‌ی روز نگذشته تو این همه شیفته اش شدی‌ها.
ی نفس عمیق کشیدم و گفتم:آره.
گفت:وای دختر،باید‌ی راهی پیدا کنی ک بهش ابراز علاقه کنی.این جوری قطعا ب فنا میری.

روز جهانی آتش نشانی و ایمنی گرامی باد.
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی